به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جام جم، این پرندهها ۲۰۰ قطعه مرغابی و خوتکا هستند که برای زمستانگذرانی به شمال ایران آمدهبودند ولی درمیدان تیری که برایشان تدارک شدهبود، قتلعام شدند. این ماجرای تلخ، سالهاست روزهای سرد را برای پرندههای مهاجری که نسل به نسل به امنیت جغرافیای ایران اعتماد کردهاند، تکرار میشود. این بار اما تصویر قاب گرفته این کشتار مربوط به مازندران ـــ قتلگاه همیشگی پرندههای مهاجر ـــ نیست بلکه متعلق به لنگرود و گیلان است؛ کشتاری که نشان میدهد ناامنیها برای پرندههای مهاجر در شمال کشورمان در حال عمق گرفتن و توسعه یافتن است. با این که رئیس اداره حفاظت محیطزیست لنگرود پس از اعلام خبر دستگیری شکارچیان این محموله خونین از تلاش مأموران و همکاری همیاران طبیعت در کشف و ضبط این محموله تشکر کردهاست ولی این کشف نه جای خوشحالی دارد و نه جایی برای تشکر، زیرا فقط یکی از چرخدندههای ماشین کشتار پرندههای وحشی در شمال کشور را آن هم فقط برای مدتی کوتاه دچار اختلال کردهاست. درباره این که در فصل پاییز و زمستان چه تعداد پرنده مهاجر به کشورمان میآیند، آمار دقیقی در دست نیست. درباره این که چه تعداد از آنها قربانی شیوههای بیرحمانه شکار میشوند نیز اطلاعات درستی در دسترس نیست ولی گمانههایی وجود دارد از این که سالانه بیش از چهار میلیون پرنده به تالابها و آبگیرهای کشورمان میآیند و نزدیک به یک میلیون از آنها در همین سفر، غزل خداحافظی را میخوانند. این کارنامهای پر وحشت است که از یک آشفتگی طولانی حکایت دارد، یک چرخه معیوب در مهماننوازی از پرندههای مهاجر که یک سر آن شکارچیان غیرمجاز و تشکیلات پشت پرده شان ایستادهاند و یک سر آن مردمی که بهعنوان مشتری با تقاضاهای دائمیشان، آب به آسیاب شکارهای غیرمجاز میریزند و در میانه راه نیز مسؤولان و ناظران و مجریانی که باید حلقههای به هم پیوسته این زنجیر را قطع کنند ولی تا به حال نکردهاند.
خطر به جنوب هم رسیدهاست
ایران در حافظه تاریخی پردههای مهاجر، بهشتی برای زمستان گذرانی است. با راهنمایی این حافظه تاریخی، حواصیل ها، مارگردنها، آکراسهای آفریقایی، اردکهای تاجدار، اردکهای مرمری و پلیکانهای سفید و پلیکان آموختهاند هر سال راه به سمت تالابها و آبگیرهای خوزستان کج کنند.
به کمک این حافظه، خوتکاها، اردکهای سرسبز، اردکهای بلوطی، اردکهای اردهای و سرحنایی، سیاه کاملها، آبچلیکها، کاکایی ها، باکلانهای کوچک و گلوسیاه، سلیم، ماهیخورکها، خروسهای کولی معمولی و دم سفید، درناها و چنگرها به پهنههای آبی شوشتر میآیند.
همین حافظه نسلی است که غازخاکستری، سیلوش، آووست، خروس کولی، حواصیل، پلیکان، تنجه، فلامینگو و انواع مرغابی و اردکهای سرسبز، اردهای، سرحنایی و بلوطی را به تالابهای کانیبرازان، قوپیباباعلی، حسنخان، گروس، داشخانه و قرهقشلاق در شهرستان مهاباد میکشاند.
حتی اردکها و پرستوهای دریایی، زمستان که میشود راه دره شهر را در ایلام در پیش میگیرند یا خوتکاها و چنگرها و اردکهای سرسبز، تالابهای آلماگل، آلاگل و آجیگل در گنبدکاووس را برای زمستان گذرانی انتخاب میکنند و این اتفاقی است که هر سال در تالابها و آبگیرهای گچساران نیز تکرار میشود و این تکه از استان کهگیلویه و بویراحمد میزبان لکلک ها، حواصیلها و مرغابیهای سار،چنگرها، کاکانی ها، پرستویهای دریایی، گیلانشاهها و بالکانها و حتی پرندگان شکاری همچون عقاب شاهی، عقاب صحرایی، سنقرها، سارگپهها و کورکورها میشود..
این حجم پرندههای مهاجر با این تنوع و اراضی وسیعی که در آن پخش میشوند، حکایت از بهشت بودن ایران در ذهن پرندههای وحشی دارد، بهشتی که چند سالی است به دست سودجویان و فرصت طلبانی که از قضا آزادانه هم کار میکنند به جهنم تبدیل شدهاست.
شناخته شدهترین قتلگاه پرندههای مهاجر، شمال ایران بهخصوص مازندران و به صورت ویژه شهرستان فریدونکنار است، شهری که علی یکتا نیک، کارشناس حیات وحش در گفتوگو با ما از یک سو آن را بارانداز قاچاق پرنده در کشور توصیف میکند و از سوی دیگر آن را به سبب همه کشتارهایی که در آن روی میدهد مایه آبروریزی مازندران میداند. او باور دارد تا زمانی که بازار پرنده فروشان فریدونکنار جمع نشود، انگیزه شکارچیان برای قتلعام از بین نمیرود و در ضمن هیچ جای آسمان مازندران نیز برای پرندههای مهاجر امن نخواهدبود.
البته با این که فریدونکنار سیاهترین کارنامه را در میزبانی از پرندههای سفر کرده دارد اما به آن معنی نیست که در بقیه نقاطی که پرندههای مهاجر در آنها فرود میآیند هیچ اتفاق تلخی روی نمیدهد. برای نمونه در خوزستان و در تالاب هورالعظیم بهخصوص در زمانهایی که کم آبی و بیآبی، زمین را خشک میکند تالابهای دست سازی به نام محمیه ایجاد میشود که ترجمهاش کمانک است و تلفیقی است از لولههای فلزی و تورهای سیمی که زیر آب میرود و کارشان شکار پرنده است.
میگویند در کنار شکارچیان غیرمجازی که با سلاحهای جنگی ازجمله کلاشینکف به جان پرندههای مهاجر میافتند این محمیهها کاری کردهاند که فریدونکناری دیگر اینبار در جنوب ایجاد شود. ماجرایی تلخ که نبود نظارت و بیتصمیمی برای سروسامان دادن به این آشفتگیها را روایت میکند.
شیوههای دلخراش شکار
پرندههای مهاجر اگر یاد میگرفتند که فریب نخورند، اگر نسل بزرگتر به نسل کوچکتر میآموخت که چه خطراتی در راه است خیلیهایشان به دام شکارچیان مجاز و غیرمجاز نمیافتادند. پرندههای مهاجر اما تجربههای خود را گویا به نسل بعد منتقل نمیکنند یا شاید هم عمرشان کفاف انتقال تجربیات را نمیدهد. در نتیجه از پرندههایی که با تیر هوایی دوستداران طبیعت و محیطزیست از نزدیک دامگاهها فراری داده میشوند اگر بگذریم خیلیهای دیگر به روشهای مختلف صید میشوند.
یکی از این شیوهها روشی است به نام صید در قفس که به آن کرِس میگویند. در اطراف این نوع دامگاه درختکاری و با حصارهایی از جنس نی حوالی آن را استتار میکنند. این دامگاهها معمولا قطعهبندی میشود و هر قطعه به یک مالک تعلق دارد که ممکن است به کسانی اجاره داده شود. از درون این دامگاه میتوان داخل کرس را از طریق یک سوراخ دید و مشاهده کرد که آیا تورهایی که قرار است پرندهها را به دام بیندازند خوب سر جایشان قرار گرفتهاند یا نه. البته برای اینکه پرندهها به درون کرس جلب شوند قبلا برای آنها دانهپاشی میشود و مسلم است که وقتی پرندهها به طمع خوردن دانه جلو و جلوتر میآیند نخی کشیده و تورها روی سرشان هوار میشود.
بومیها به روش بعدی صید، گذر میگویند. گذر یکی از دو نوع دام هوایی است که در محل تردد پرندگان بین دامگاه و مزارع کشاورزی قرار میگیرد. از این روش البته فقط در زمان طلوع و غروب خورشید استفاده میشود و براساس اطلاعاتی که مستند تلویزیونی سیاهچاله در اختیار قرار میدهد در سه منطقه سرخرود، ازباران و فریدونکنار در مازندران حدود ۲۰۰ گذر وجود دارد که در طول پنج ماه صید، بیش از ۳۰هزار پرنده مهاجر را به دام میاندازد.
این روشها همگی دردناک است و پرنده صیدشده تا زمانی که چاقو بیخ گلویش قرار بگیرد هاج و واج میماند. مخصوصا اینکه شکارچیان بیرحم، سر پرنده را طوری با دو دوبالش گره میزنند که گردن عیان و با ضربت یک چاقو کار تمام میشود.
البته علی یکتانیک، کارشناس حیاتوحش میگوید: یکی از بدترین روشها در گیلان مرسوم است. به این ترتیب که وقتی پرنده شکار میشود پای او را طوری میپیچانند که بشکند و پرنده دیگر توان پرواز نداشتهباشد تا زنده و البته علیل و رنجور راهی بازار فروش شود.
بنابراین آنچه بر سر پرندههای مهاجر میآید تنها یک شکار معمولی نیست بلکه نوعی نسلکشی است که با انواع شکنجهها همراه است.
آیا شکارچیان نیاز مالی دارند؟
درباره این که کشتار پرندههای مهاجر در کشورمان بهویژه در شهرهای شمالی راهی برای تامین معیشت مردمان بومی است یا روشی برای فربه شدن مافیای گردنکلفتی که پشت همه ماجراها ایستاده، حرف و حدیث
فراوان است.
در مستند سیاهچاله آنچه شکارچیان غیرمجاز محلی مقابل دوربین مستندساز میگویند اعترافاتی آنچنان تلخ است که فرضیه نیازمند بودن شکارچیان را به کل باطل میکند. یکی از آنها که به نسلکشی پرندهها در مازندران اعتقاد ندارد خودش را فردی زحمتکش میداند و یکی دیگر از همولایتیهای او میگوید در روستای آنها هیچ فرد نیازمندی وجود ندارد که از روی احتیاج شکار کند بلکه در روستا باید همرنگ جماعت بود و اگر کسی شکار نکند یا با آن مخالفت کند، میگویند مخش عیب دارد.
و تلختر اینکه یکی دیگر از شکارچیان اعتراف میکند که نیازی به پول شکار ندارد و این کار را فقط برای سرگرمی و تفریح انجام میدهد و همان دم، گردن پیچاندهشده یک مرغابی را با یک حرکت چاقو قطع میکند.
همین موضوع است که فرضیه وجود مافیا را در پرونده پرندهکشیها تقویت میکند؛ موضوعی که بسیاری از کارشناسان به آن باور کامل دارند. یکی از این کارشناسان اسماعیل کهرم، استاد پرندهشناسی است که این جملات وی رسانهای شدهاست: وقتی میگوییم مافیا، این عین حقیقت است. برای اثبات این ادعا بروید زندگی متخلفان صید پرندگان را ببینید. آنها از صید پرندگان چنان ثروتی بههمزدهاند که آدم حیرتزده میشود. وقتی هم میگویید چرا صید میکنید میگویند برای تأمین معیشت. آخر این چه معیشتی است؟! آنها در حالی معیشت را بهانه میکنند که زمینهای فریدونکنار بهترین برنج را تولید میکند و هر سال دو بار برنج برداشت میکنند.
سال ۹۸ نیز رئیس اداره حیاتوحش محیطزیست مازندران دراینباره به ایرنا گفتهبود: سود هنگفتی که از بابت شکار غیرمجاز پرندگان زمستانگذران به جیب سرشکارچیان یا صاحبان تجهیزات شکار و تالابداران در فریدونکنار میرود، باعث شده با وجود برخوردهای قانونی و جمعآوری تجهیزات شکارشان از سوی یگان حفاظت محیطزیست، همچنان بساط شکار برچیده نشود.
او اینگونه آمار دادهبود: به طور میانگین روزانه ۳۰۰۰ تا۶۰۰۰ قطعه لاشه پرندگان مهاجر از تالاب فریدونکنار و یا برخی شهرهای دیگر استان برای فروش به تنها بازار غیرقانونی فروش لاشه پرندگان در این شهر آورده میشود که با احتساب قیمت هر لاشه حدود صدهزار تومان، روزانه حدود ۳۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان درآمد از فروش این شکارها نصیب مافیای شکار میشود.
درگفتوگو با ما نیز علی یکتانیک به هیچ وجه رابطه نیاز مالی شکارچیان با قتلعام گسترده پرندههای مهاجر را تایید نمیکند. او میگوید: عدهای متخلف قمه به دست هستند که به هیچ وجه مردم محسوب نمیشوند اما با توجیه معیشت، شکار پرندههای مهاجر را انجام میدهند. این متخلفان از میراث طبیعی و انفال برای خودشان بازار درست کردهاند و درآمد بالا و گردش مالی فوقالعادهای دارند. نشانهاش نیز فروش غاز در بازار فریدونکنار به قیمت ۵۰۰ هزارتومان یا یک اردک۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان که ثابت میکند این بازار نه بازار فقراست و نه فروشندگان آن فقیر هستند اما این که چرا دست این مافیا کوتاه نمیشود و چرا گردن متخلفان زیر تیغ قانون قرار نمیگیرد ماجرایی مفصلتر دارد که تفسیرها در مورد آن نیز گوناگون است.
چرا پرندهکشی تمام نمیشود؟
میگویند پرندگان مهاجری که به مازندران میآیند، مقطوعالنسل شدهاند که درست هم هست چون وقتی کشته میشوند امکانی برای تولید و تکثیر ندارند و وضع اگر به همین منوال بگذرد، چیزی از پرندههای مهاجر نمیماند که بخواهند تکثیر شوند.
به همین دلیل است که کارشناسان بر لزوم برخورد با متخلفان و حذف انگ «سیاهچاله پرندههای مهاجر» از نام ایران تاکید دارند.
رضا نیکنام، کارشناس مسائل سیاسی که به نقش مهم کارگزاران قانونگذاری، قوهمجریه و قوه قضاییه باور دارد به ایسنا میگوید: براساس آنچه برعهده استانداریها و فرمانداریها، نمایندگان مجلس و قضات شهرهای میزبان است، انتظار میرود فعالتر رفتار کرده و با متخلفان جدیتر برخورد کنند تا آبروی کشور در مجامع و صحنههای بینالمللی حفظ شود.
علی یکتا نیک، کارشناس حیات وحش اما درگفتوگو با جامجم میگوید فعال رفتار کردن مسوولان، موانع و چالشهایی دارد که باعث شده در دهه اخیر هیچ اتفاق مثبتی برای پایان دادن به قتلعام پرندههای مهاجر رخ ندهد.
او توضیح میدهد: هفت سال پیش محیطزیست طرحی را به نام طرح پنجساله صید غیرمجاز پرندگان تدوین کرد که قرار بود با یک شیب ملایم وضعیت اسفبار شکار غیرمجاز پرندهها را ساماندهی کند اما اکنون علاوهبر آن پنج سال، دو سال اضافه هم گذشته ولی کاری انجام نشده و طرح عملا شکست خوردهاست.
یکتا نیک ادامه میدهد: براساس این طرح قرار بود روش صید در قفس یا کرس و روش دام هوایی که چهار قسم است پرچیده شود اما نشد؛ زیرا شکاری که طی سالها بیقانونی و برخوردنکردن شکل گرفته نمیتوانست به سرعت جمع شود، آن هم با برخوردهایی که اثرگذار نیست. در واقع محیطزست فقط تورهای هوایی را جمع کرد و حتی به پایههای فلزی دامها دست نزد در حالی که تورها بهراحتی قابل خریداری و نصب بود. بنابراین جمعکردن تور شکارچیان، شکار پرندهها را متوقف نکرد و فقط کسب و کار تورفروشان را رونق داد.
این کارشناس میگوید: البته علاوهبر محیطزیست، دستگاه قضایی نیز در سروسامان دادن به این وضع نقش مهمی دارد چرا که این موضوع در شورای تامین استان مازندران و با حضور مسؤولان قضایی تصویب و ابلاغ شدهاست اما چه میشود کرد که حتی در بین مسؤولان کسانی هستند که از شکار پرندههای مهاجر دفاع میکنند و آن را به معیشت مردم محلی
پیوند میزنند. با این وصف باید گفت آنچه مانع بازشدن گره قتلعام پرندگان مهاجر و تداوم سلاخی آنها در دوره زمستانگذرانی میشود، چندصدایی و نبود عزم راسخ برای سر و سامان دادن به اوضاع است، چالشی مهم که سببساز ادامه کشتارهای فلهای و چیدهشدن جنازه پرندههای مهمان مقابل دوربینهای خبری میشود.
نظر شما